در فاصله گناه و دوزخ
خورشيد
همچون دشنامي بر مي آيد
و روز ، شرم ساري
جبران ناپذيري است .
آه ،
پيش از آنكه در اشك غرقه شوم
چيزي بگوي...
و نسيم ، وسوسه ئي است نابكار .
مهتاب پائيزي كفري است
كه جهان را مي آلايد.
پيش از آنكه در اشك غرقه شوم
چيزي بگوي...
بر چشم انداز ِ عقوبتي مي گشايد .
عشق رطوبت چندش انگيز پلشتي است
و آسمان سر پناهي ،
تا به خاك بنشيني و
بر سرنوشت خويش گريه ساز كني !!!
آه ،
پيش از آنكه در اشك غرقه شوم
چيزي بگوي
هر چه باشد ...
و سوگواران ژوليده آب روي ِ جهانند.
عصمت به آينه مفروش
كه فاجران نيازمندترانند.
پيش از آنكه در اشك غرقه شوم
از عشق چيزي بگوي ...
( احمد شاملو / 1359 )
برچسب : نویسنده : tannaz tanhatarazsokot بازدید : 306